استراتژی در مدیریت پروژه IT

امروزه کلمه و یا تفکر استراتژی توجه خاصی را در ادبیات مدیریت و خصوصاً مدیریت پروژه به خود جلب کرده است. استراتژی را میتوان به عنوان ایجاد امکان برای به دست آوردن مزیت رقابتی با ویژگی های متفاوت بودن، ارائه خدمات و محصولات منحصر به فرد، ارائه ارزش افزوده و داشتن یک دید کلی برای رسیدن به این اهداف در نظر گرفت.

 

منظور از استراتژی در مدیریت پروژه چیست ؟

همچنین اشاره به تحریکات مدیریتی در راستای بالا بردن کارآیی سازمان و رسیدن به اهداف بلند مدت و اجرای مأموریت سازمان دارد.

یک استراتژی موفق نیاز به یکپارچگی و جا افتادن در فعالیت های سازمان به عنوان تکمیل کننده در راستای ارائه خدمات با ارزش افزوده و کمک به کسب و کار سازمان دارد. درباره استراتژی مباحث و تفکرات زیاد و متفاوتی مطرح شده و به چشم میخورد اما تمام آنها، بر تمرکز روی قابلیت های سازمان با توجه به محیط کسب و کار توافق و نقطه اشتراک دارند.

 

به طور کلی، دو دید برای استراتژی در سازمان وجود دارد که به طور مختصر در ذیل توضیح داده شده اند.

در نظر گرفتن استراتژی در بُعد برنامه ریزی

بر طبق این نظریه، در وهله اول، می بایست اطلاعات تجمیع شده، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و پیش بینی های لازم صورت گیرد. سپس در مرحله بعد مدیران ارشد، بهترین روش و راه کارها را انتخاب خواهند کرد. این روش را به عنوان یک رویکرد از بالا به پایین (Top Down Approach) در نظر میگیرند.

در این دیدگاه دو نکته بسیار مهم . حائز اهمیت وجود دارد:

1- این فرآیند عمدتاً برای یک محیط قابل پیش بینی و با ثبات مناسب است. منتقدین این رویکرد اعتقاد دارند که چنین محیطی کمتر در صنعت (خصوصاً صنعت فناوری اطلاعات) یافت میشود و معمولاً تغییرات غیر قابل پیش بینی باعث بالا رفتن پتانسیل غیر اجرایی شدن برنامه ها گشته و خلاقیت ها در زیر حجم برنامه ریزی ها گم شده و به فراموشی سپرده خواهند شد.

به علاوه احتمال یکی نبودن تدوین کنندگان استراتژی و اجرا کنندگان بسیار بالاست که در اینصورت ضمانت اجرایی را به حداقل مقدار ممکن خود میرساند.

 

2- همچنین منتقدین، پتانسیل پایین پیش بینی پذیری و کنترل آینده را مطرح میکنند (خصوصاً در صنایع پیشرفته از جمله فناوری اطلاعات) که به عنوان یک چالش مهم در اجرایی شدن این رویکرد در نظر گرفته میشود.

 

استراتژی غیر ساختاری و تمرکز خاص روی فرآیندها

نطقه نظر دیگر در رابطه با استراتژی مدیریتی پروژه ها (خصوصاً پروژه های IT)، یک رویکرد غیر سازختاری بوده و تمرکز خاصی روی فرآیندها دارد.

طبق این رویکرد، استراتژی یک سیستم مدیریتی است که در راستای ایجاد قابلیت سازمانی برای مقابله با شرایط غیرقابل پیش بینی و یا ناشناخته ایجاد میشود.

سه نکته کلی در مورد این نظریه لازم به ذکر است:

  1. طبق این نظریه، بهترین استراتژی، در نظر گرفتن راهکارها و برنامه ریزی هایی برای خلق یک چشم انداز از آینده ای است که سازمان به عنوان یک پیشتاز در ایجاد تغییرات نقش داشته باشد، نه به عنوان یک پیرو از روش ها و رویکردهایی که توسط دیگر سازمان ها ترسیم میگردد.
  2. این رویکرد تأکید خاصی روی سرعت پاسخگویی و انعطاف پذیری با هدف ایجاد قابلیت ها و کار در محیطی دارد که پتانسیل تغییرات بالا داشته و یا به عبارت دیگر غیر قابل پیش بینی می باشد.
  3. نظریه مذکور نیز منتقدانی دارد و دلیل اصلی انتقادات نیز ناکافی بودن تمرکز بر روی جهت دهی سازمان و عدم در نظر گرفتن مأموریت سازمانی به میزان کافی است.

 

تاریخچه استراتژی ریشه در استراتژی نظامی دارد که تعریفی از برنامه برای جنگ، مشخص کردن کمپین های متفاوت و تصمیم گیری در رابطه با درگیر شدن با دشمن دارد. در این زمینه، استراتژی به هنر جنگ و یا به طور دقیق تر به مهارت و هنر ژنرال ها در رویارویی با دشمن اشاره دارد.

البته در بُعد کسب و کار نیز سازمان ها به نوعی با هم در جنگ برای گرفتن سهم بیشتری از بازار و حتی برای بقا در بازارهایی هستند که روز به روز رقابتی تر میشوند. فعالیت های حوزه کسب و کار و عملیات نظامی موراد مشترک زیادی دارند و هر دو متمرکز بر روی پیشی گرفتن از رقبا (و در برخی موراد تضعیف رقبا!) هستند.

تفکر استراتژیک نیز تحت تأثیر تفکر نظامی است که اهدافی را تعیین و برای رسیدن به آن، روش هایی را تدوین کرده و زمان بندی پروژه را نیز به عنوان یک عامل کلیدی در نظر میگیرد.

 

استراتژی سازمانی موفق چیست ؟

به طور خلاصه و در نتیجه بررسی رویکردهای موجود در این زمینه، یک استراتژی موفق باید به درستی تعریف شده باشد و به نوعی با برنامه ها، اهداف و سیاست های سازمان یکپارچه و ترکیب شود.